شرح برخی واژگان

در این وبلاگ برخی واژگان را به کار می برم که نیازمند تعریف می باشند تا خواننده بر مفهوم آنها آگاهی یابد؛ در این صفحه به مرور این واژگان را تعریف می کنم:

………………………………………………………….

دولت حق: دیگران آنرا "حکومت قانون" ترجمه می کنند، به نظر من این ترجمه ای دقیق نیست. دولت حق یعنی حاکمیت قواعد حقوق (یا درستتر بگوییم: حاکمیت قواعد حق).

به خاطر جانیفتادگی واژه "حق" در جایگاه خود و استعمال واژه  "حقوق" به جای آن، لذا میتوان با اندکی اغماض، "دولت حقوق" ، "دولت حقوقی" یا  "دولت حقوقمدار" را به جای "دولت حق" به کار برد.
معادل خارجی:  

English: Rule of Law     

Français: État de droit

………………………………………………………….

دادرسی دستوری: استاد فقید حقوق اساسی، دکتر ابوالفضل قاضی شریعت پناهی می گفت "اساس" واژه ای عربی است و "دستور" واژه ای پارسی. طرفه آنکه امروزه پارسی زبانان، واژه اصالتا فارسی را وانهاده و واژه عربی را به کار می برند و عرب ها واژه اصالتا عربی را وانهاده و واژه پارسی را به کار می برند. عرب ها، به قانون اساسی "الدستور" می گویند.

امروزه که نهضت ترجمه در حقوق ایران فعال شده و حقوقدانان ایرانی واژگان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و … را به فارسی ترجمه می کنند، شایسته است ترجمه ها بنیادیتر، شیواتر و فارسی تر باشند. کار آن کرد که تمام کرد!

از این رو پیشنهاد می کنم بجای کاربرد " قضاوت اساسی"، "دادرسی دستوری"  استفاده شود.

دادرسی دستوری یعنی دادرسی در خصوص میزان انطباق یک عمل (قانون، مقررات، عمل اداری) با متن دستور (قانون اساسی). این البته تعریف خام و غیر رسمی من از این اصطلاح است و صرفا برای کمک به سهولت فهم آن برای خوانندگان است.

معادل خارجی: 

English: Constitutional justice

Français: Justice constitutionnelle

………………………………………………………….

این صفحه به مرور تکمیل می گردد. اگر برخی واژگان این وبلاگ برای شما مبهم است، به من خبر دهید تا آنها را شرح دهم.