درباره من


برای دسترسی به سایت رسمی ام، بر روی نوشته زیر کلیک کنید

 

متن زیر، قسمتی از مصاحبه ای است که آقای کوروش ضیابری با من انجام داده است و در نشریه هاتف منتشر شده است:

نسخه PDF :  قسمت اول  قسمت دوم

جناب حاجي پور، كمي از سوابق خود بگوييد. چه طور شد كه براي تحصيل به فرانسه رفتيد و سوربون را انتخاب كرديد؟ اصلا چرا حقوق؟

بهتر است سوال شما را از آخر به اول جواب دهم. چرا حقوق؟ زمانی که دانش آموز دوره راهنمائی بودم، به ادبیات، فلسفه و باستانشناسی علاقه زیادی داشتم.

درسال سوم راهنمائی ، ميبايست کم کم آماده میشدم تا برای تحصیل در دبیرستان، از رشته های موجود یکی را انتخاب کنم. در آن دوران در كنار مطالعات موردعلاقه به مرور با واقعیات محیط پیرامون خود نیز آشنا مي شدم.

به دنیا آمده و بزرگ شده ي لرستان هستم، زمانی که دنیای اطرافم رااندك اندك میشناختم، می دیدم وقتی چند نفر دورهم جمع میشوند، بیشتر صحبت از ستم هائی می کنند که بر آنها میرود. اینکه آدم های قوی تر بر آدم های ضعیف تر دست یازی و ستمگری می کنند. این واقعیات با رویاهای معصومانه من با دنیائی که بیشتر از راه مطالعه و یا از راه داستانهائی که مادرم در بچگی برایمان تعریف می کرد، فرق داشت.

همواره حسی در من بوده و هست که دوست دارم در بهتر شدن دنیا کمک کنم، به خیر کمک کنم و در برابر شر بایستم. از این رو، وقتی با واقعیات خشن آشنا شدم، همچون شوپنهاور و بودا، اندیشیدن به درد مرا به خود فرو برد و دست از آرزوهای شخصی ام برداشتم.

به هر حال، در همان دوره راهنمائی برای اینکه یاوری هر چند کوچک و اندک برای خیر باشم، دست از تعقیب علایق شخصی ام برداشته و علاقه مند شدم رشته ای بخوانم که از طریق آن بتوانم قاضی شوم و حق ستمدیدگان را از ستمگران بگیرم و یا وکیل شده و وکالت ضعفا را در برابر اقویا بر عهده گرفته و لبخند رضایت را بر لب و اشک شادی را بر چشم ضعفا بنشانم.

تصمیم خودم را گرفته بودم و سال سوم راهنمائی ، از معلمانم می پرسیدم برای قاضی یا وکیل شدن باید در چه رشته ای ادامه تحصيل دهم؟  گفتند رشته علوم انسانی، گرایش فرهنگ و ادب. و اینگونه به حقوق کشانده شدم.

آری اگر این درد اجتماع نبود، شاید به جای رشته حقوق، به دنبال آموختن یکی از علایق شخصی ام می رفتم یعنی ادبیات، فلسفه یا باستانشناسی.

همان سال اولی که کنکور شرکت کردم، در رشته حقوق دانشگاه تهران قبول شدم، در دانشگاه هر چه بیشتر می خواندم، بيشتر پي مي بردم که چقدر این رشته را دوست دارم. از بین رشته های تخصصی حقوق، از حقوق عمومی بیشتر خوشم آمد. رشته ای که به بررسی قواعد حاکم بر روابط دولت با شهروندان و نیز قواعد حاکم بر روابط درونی خود دولت می پردازد.

در رابطه دولت و شهروند، دولت قوی است و شهروند ضعیف و از این روست که شهروند در پی حقوق بشر و شهروندی است تا هر چه بیشتر بتواند از طریق این حقوق، خود را از گزند زیاده روی های قدرت دولت مصون نگه دارد. یکی از دلائل علاقه مندی ام به حقوق عمومی، این بود که ستم دولت بر شهروند را مهمتر از ستم شهروندی بر شهروند دیگر می دانستم. از این رو بود که به زودی حقوق عمومی را به عنوان زمینه تخصصی برای مطالعات آینده برگزیدم، زیرا اگر می خواستم در رفع ستم قدمی بردارم باید در رفع ستم بزرگتر می کوشیدم، ستمی که در نظام های حکومتی دنیا، دولت بر شهروند می کند.

سال ۷۵ همزمان که دوره کارشناسی حقوق را تمام کردم در آزمون کارشناسی ارشد شرکت کردم و با رتبه اول، در رشته حقوق عمومی دانشگاه تهران قبول شدم. سال ۷۷ کارشناسی ارشد را تمام کردم. متاسفانه در آن زمان هنوز دوره دکترای این رشته در ایران وجود نداشت. طبیعتا می بایست با دانشگاه خداحافظی می کردم ولی برایم امکان پذیر نبود. جاذبه محیط علمی دانشگاه مرا به شدت جذب كرده بود. چاره ای جز اندیشیدن به ادامه تحصیل در خارج از کشور نداشتم، با دانشگاههای مختلفی در خارج از کشور مکاتبه کردم تا بلکه بتوانم از آنها بورس تحصیلی بگیرم. در سال ۷۹ دوباره در آزمون کارشناسی ارشد شرکت کردم و در کارشناسی ارشد حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم.

از جمله دانشگاههایی که با آنها مکاتبه داشتم، دانشگاههای فرانسوی بودند. این دانشگاهها در پاسخ هایشان به من یادآوری می کردند که برای بورس فرانسه باید به سفارت فرانسه در کشور محل اقامت مراجعه کنم. به بخش فرهنگی سفارت فرانسه مراجعه کردم و درهمان سال موفق به دریافت بورس فرانسه برای دوره داآ (D.E.A) و رساله دکترا شدم.

کشور فرانسه تا امروز برای حقوقدان های ایرانی مناسب ترين کشور و مادر حقوق تلقی میشود. اکثریت بالائی از اساتید مطرح ایران در رشته حقوق، از فرانسه فارغ التحصیل شده اند. بنابراین میتوان گفت فرانسه سرزمین آرزوهای حقوقدان های ایرانی است.

با تحقیقاتی که روی اینترنت کرده بودم و ترجمه هائی که جدیدا از حقوق اساسی فرانسه شده بود، با نام استادی به نام پرفسور لوئی فاورو آشنا شدم. خیلی علاقه مند بودم تا در محضر ایشان دانشجو باشم. وي در دانشگاه اکس ـ مارسی ۳ در شهر اکس آن پرووانس در جنوب فرانسه تدریس می کردند. در این دانشگاه پذیرفته شدم. دوره داآ (D.E.A) را در این دانشگاه سپری کردم، رساله پایان دوره را با استاد فاورو گذراندم، رساله دکترا را نیز با ایشان گرفتم، متاسفانه اول سپتامبر سال پیش، استاد فاورو از دنیا رفت. با رفتن استاد، هم از لحاظ روحی، ماندن در دانشگاه اکس ـ مارسی بدون وجود او برایم دردآور بود و هم اینکه استاد متخصصی که بتواند استاد راهنمای رساله دکترایم باشد در دانشگاه پاریس ۱ (پانتئون ـ سوربون) بود، لذا بنا به این دلائل، بعد از درگذشت استاد فاورو، به دانشگاه سوربون رفتم.

 

دانشگاه پاریس 1 (پانتئون ـ سوربون)

 

 

بارها در نوشته هاي خود، از استادي فرانسوي نام برديد كه پدر حقوق اساسی فرانسه مي خوانيدش و معتقديد يك رابطه ي معنوي و عاطفي عميق با وي داريد. كمي بيشتر اين استاد را معرفي كنيد و از اين عشق و علاقه ي قلبي بگوييد.

همانطور که در جواب سوال پیشین گفتم، وقتی به فرانسه آمدم خیلی علاقه داشتم شاگرد مکتب استاد لوئی فاورو باشم. لذا به دانشگاهی که ایشان درس می داد آمدم و بسیار به ایشان نزدیک شدم. وي بزرگترین استاد حقوق اساسی فرانسه و پایه گذار حقوق اساسی نوین بود و به عبارتی می توان گفت که حقوق اساسی فرانسه با نام ایشان همراه است.

از نزدیک وجود این استاد بزرگ را درک کردم آنهم نه به عنوان دانشجوئی از بین هزاران دانشجویش بلکه در قالب رابطه عمیق و نزدیک استاد وشاگرد. توضیح آنکه در دوره داآ (D.E.A)، تنها دانشجوئی بودم که ایشان راهنمائی رساله اش را پذیرفت (سال ۲۰۰۲). همچنین وقتی بعد از اتمام دوره داآ (D.E.A) نزد ایشان رفتم برای گرفتن توصیه نامه ای برای استادی دیگر در حقوق مالی، استاد فاورو از من خواست ، در حقوق اساسی بمانم، وقتی من بیان کردم که کشورم ایران به متخصص حقوق مالی نیاز دارد و …، ایشان گفت که در عمرش کمتر چنین پیشنهاداتی کرده است و توصیه کرد که در حقوق اساسی بمانم. به باور ایشان من در زمینه حقوق اساسی نظریات و حرفهائی برای گفتن دارم.

از این رو بنا به توصیه استاد، موضوع رساله دکترایم را در حقوق اساسی برگزیدم. این بار نیز تنها دانشجوئی بودم که استاد فاورو راهنمائی رساله دکترایش را ـ آنهم به پیشنهاد و سفارش خود ـ  پذیرفته بود (سال ۲۰۰۳).

این بود که در حقوق اساسی ماندم و امیدوارم بتوانم همان باشم که استاد فاورو باور داشت و در راهی حركت نمايم که استاد توصیه و اصرار داشت.

به خاطر رابطه عميقي كه با استاد داشتم، از نزدیک ویژگی های انسانی، اخلاقی و علمی ایشان را درک کرده ام و از این رو می گویم : استاد فاورو نه تنها استاد در زمینه علمی بود بلکه خداوندگار اخلاق نیز بود. به همه احترام می گذاشت. همیشه لبخند و آرامش بر او حاکم بود با اين حال وقتی انسان به او نزدیک می شد می دید در ورای این آرامش، در درون ایشان لحظه لحظه امواج سهمگین اندیشه در جریانند. استاد همیشه و بی وقفه می اندیشید.

پرفسور لوئی فاورو، استاد فقید حقوق اساسی فرانسه

در فرانسه، لااقل در رشته حقوق رسم است که دانشگاه سوربون، اساتید برجسته را دعوت می کند که برای تدریس و عضویت در هیات علمی به آنجا روند. استاد فاورو به قول آقای دیدیه موس ـ رئیس کنونی انجمن حقوق اساسی دانان فرانسه ـ به جواب های سوربونی ها جواب مثبت نداد، در شهر کوچک اکس آن پرووانس ماند و مکتبی را تاسیس کرد که بر حقوق اساسی فرانسه تاثیر فراوانی گذاشت.

استاد فاورو بر خلاف جریان حاکم بر اساتید حقوق، متمرکز بر کار شخصی و فردی نشد بلکه با اعتقادی که به کار گروهی داشت، گروهی را تحت عنوان "مرکز مطالعات دادرسی دستوری" تشکیل داد، در حال حاضر استاد فاورو در ميان ما نیست ولی گروه او هست، از این رو می گویم فاوروئی رفت (شخص استاد فاورو) و فاوروئی ماند (گروه مذکور که رسما به «مرکز فاورو» تغییر نام داده است).

این گروه تحت نظر استاد فاورو نشریه فرانسوی حقوق اساسی و سالنامه دادرسی دستوری و بنیادی ترین کتابهای حقوق اساسی انتشارات دالوز را منتشر و دوره های بین المللی حقوق اساسی و کنگره های بین المللی دادرسی دستوری را برگزار می کرد.

اینکه یک استاد بزرگ، اینگونه به دانشجویان خود بها داده، گروهی تشکیل دهد و کار گروهی کند، نشان از بزرگ بودن روحش دارد، روحی که از خودخواهی ها بسیار به دور است. کار گروهی جنبه های مثبت فراوانی دارد اما من در اینجا فقط به عنوان مثالی از اخلاق والای استاد فاورو به آن اشاره کرده ام.

من وقتی برای اولین بار در اکتبر ۲۰۰۱ خدمت استاد رسیدم، در وضعیتی بودم که به خاطر شکستگی شدید پای چپم، با دو عصا راه می رفتم و از لحاظ فیزیکی بسیار ضعیف شده بودم؛ با پای در گچ و ساک بر دوش و دو دست در عصا و قیافه خسته و ضعیف خدمت ایشان رسیدم. برایم گفت که پرونده دانشجوئی ام را مطالعه کرده است وعلي رغم این وضعیت، این اندازه اشتياقم برای آموختن ، برایشان جالب بود.

همواره وقتی با ایشان کلاس داشتیم، پیشم می آمد و وضعیت پایم را جویا می شد. یک بار زنگ تفریح  (معمولا از کلاس ۲ ساعته، وقتی یک ساعت و نیم می گذرد زنگ تفریح ۵ دقیقه ای وجود دارد و بعد، ۲۵ دقیقه باقیمانده وقت ادامه می یابد)، استاد آمد و وضع پایم را پرسید، گفتم آرام آرام دارد خوب میشود ولی وقتی در کلاس می نشینم و پایم را روی زمین می گذارم جریان خون در پایم قطع شده و متورم مي گردد، استاد گفت پایتان را روی یک صندلی بگذارید، گفتم این کار بی حرمتی به شما و کلاس است. ایشان گفت نه، این کار را بکنید. زنگ تفریح که تمام شد، همه نشسته بودیم، استاد وارد کلاس شد و رفت از گوشه کلاس یک صندلی چرمی برداشت و یواش یواش آورد و جلوی پای من گذاشت و گفت پایتان را روی این صندلی بگذارید. این کار برایم شدنی نبود چون دقیقا به شکلی بود که پایم به سمت استاد دراز می شد و از آنجا که نزدیک استاد می نشستم، این عمل خیلی به چشم می آمد، ولی استاد اصرار داشت. وضعیتی بود که اگر خودداری من چند ثانیه دیگر طول می کشید، خود استاد پایم را می گرفت و می گذاشت روی صندلی. از این جهت، علیرغم میل باطنی ام، پایم را روی صندلی گذاشتم، پایم در این حالت به سمت استاد و در فاصله چند سانتی ایشان بود. سکوت عجیبی بر کلاس حاکم بود، این کار استاد، دانشجویان را به شدت تکان داده بود. هیچ وقت این صحنه یادم نمیرود که استاد با آن پیری و کهولت خود، آرام آرام صندلی را می آورد.

انساندوستی استاد، حکایتی نبود که بر کسی پوشیده باشد، لبخند های او که بوئی از حاکمیت ابدی خوبی بر بدی و نشانی از آرامش هميشگي داشت، ویژگی ایشان بود.

همیشه وقتی مطلبی را بيان مي كرد، چون چند دانشجوی خارجی در کلاس بودند از یونان و تایلند و مراکش و روسیه و …، مطلب را توضیح بیشتری می داد و می گفت برای اینکه دوستان خارجی مان نیز بحث را بهتر درک کنند.

رفتارهای استاد به گونه ای بود که تداعی گر مفهوم انسان کامل بود، آن انسانی که مولوی می گوید

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر                کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما                 گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست

آری، استاد فاورو از زمره نادر انسانهای کامل بود. تمام ویژگی های خوب اخلاقی در وجود ایشان بود، همیشه به دوستانم می گفتم که ایشان منبع تمام خوبی ها و نشانه ای از خداست، آیت واقعی خدا، کسی که با دیدنش، میشد خوبی مطلق و خداوندگار را دید.

استاد فاورو با اینکه خداوندگار دانش بود، اما هیچ وقت از مقام بالای علمی اش برای پشت پا زدن به اصول اخلاقی استفاده نکرد.

برای این مساله مثالی میزنم: در کنگره حقوق اساسی دانان فرانسه در تابستان ۲۰۰۳ که مثل هر سال در اکس آن پرووانس تشکیل شد، یکی از عمده ترین بحث ها راجع به پدیده رای الکترونیک و چگونگی برخورد حقوق اساسی دانان با آن بود. استاد فاورو در آنجا با آنکه شاید میتوانست همانند برخی اساتید که متاسفانه کار علمی دانشجو را به نام خود مصادره می کنند، رساله پایان نامه مرا که چند روز پیش، تحت عنوان «رای الکترونیک از راه دور» با ایشان دفاع کرده بودم، به نام خود مصادره کند و نتایج علمی ای را که به دست آورده بودم بدون اشاره ای به من بیان کند و همگان هم تصور کنند این حاصل کار خود استاد فاورو است، اما در آنجا از رساله من نام برد و از آن تمجید کرد و حقوق اساسی دانان را به مطالعه آن دعوت کرد. زنگ استراحت کنگره، وقتی استاد مرا دید، چشم هایش از خوشحالی باز شد و راجع به صحبتشان با من حرف زد.

استاد فاورو انسانی بزرگ بود که من شخصا تاثیرات زیادی از ایشان گرفته ام. بعد از درگذشت ایشان، به اندازه ای فقدان وي در دانشگاه برایم تکان دهنده و رنج آور بود که از آنجا به دانشگاه سوربون رفتم، استاد راهنمای کنونی ام در نامه ای به من نوشت که استاد فاورو را به نیکی می شناخته است و درک می کند فقدان ایشان چه تاثیری بر روح من گذاشته است.

آشنائی من با استاد فاورو ـ همانگونه که بسیاری از بزرگترین اساتید حقوق اساسی در فرانسه نیز در مورد آشنائی خود با استاد فاورو می گویند ـ بزرگترین شانس زندگی من بوده است. سالهای سال نیاز است تا لااقل بتوانم تاثیراتی را که از این آشنائی گرفته ام، درک کنم.

همانگونه که می دانید، عنوان وبلاگ من «آخرین تزار» است، تزار (Thésard) در زبان فرانسوی یعنی دانشجوی دکترا که در زمان تدوین رساله دکترایش است. من آخرین تزار استاد فاورو بوده ام و امیدوارم همواره زنده کننده یاد این بزرگ باشم و بتوانم همانگونه که می خواست، در حقوق اساسی ادامه دهنده راهش باشم.

فعلا سایت فرانسوی حقوق اساسی را مزین به نام ایشان کرده ام.

 

زبان فرانسه زبان دشواری است، آنرا چگونه آموختید؟

زمانی که بورس دولت فرانسه به من اعطاء شد، زبان فرانسه را تنها در حد اصطلاحاتی از قبیل "سلام"، "حال شما چطور است؟" و "خداحافظ" بلد بودم؛ از این رو بر خلاف دیگر کاندیداهای دریافت بورس که به اندازه کافی زبان فرانسه را مسلط بودند، اما من از این زبان چیزی نمی دانستم و لذا مصاحبه ای که در بخش فرهنگی سفارت فرانسه دادم به زبانهای انگلیسی و فارسی بود.

بعد از دریافت بورس، در همان بخش فرهنگی سفارت فرانسه، سه روز در هفته کلاس زبان فرانسه برگزار میشد، متاسفانه به علت مشغله های کاری نتوانستم در بسیاری از جلسات آن کلاس ها شرکت کنم. اگر مدت حضور و بهره بردن از این کلاس ها را جمع کنم، حدودا یک ماه و نیم می شود.

دو ماه قبل از شروع کلاس های دانشگاه به فرانسه رفتم تا از این فرصت برای یادگیری زبان فرانسه در موسسه زبانCAVILAM  در شهر ویشی استفاده کنم. وقتی به این موسسه رفتم، با توجه به عدم آشنائی کافی با زبان فرانسه، در امتحان تعیین سطح، در کلاس ۲ از سطح مقدمانی پذيرفته شدم. همکلاس کسانی شدم که یادگیری زبان فرانسه را از یک ماه پیش از صفر شروع کرده بودند. یعنی آن یک ماه و نیم که در ایران زبان کار کرده بودم، عملا معادل شد با یکماه زبان آموزی در موسسه مذکور.

در منزلی كه اتاق گرفته بودم، یک پسر تایلندی همسایه ام بود. با او آشنا شدم. از قضاء او هم در همان دانشگاه، رشته و کلاس من دانشجو می شد. او قریب به یکسال بود که در فرانسه بود و در آن موسسه زبان فرانسه می آموخت. وقتی فهمید من کلا یکماه و نیم زبان فرانسه آموخته ام، به من گفت که با این مقدار نمی توانی از عهده درس های دکترای حقوق و خصوصا در مکتب استاد فاورو بر آیی.

با شنیدن این حرف، با خودم فکر کردم و دیدم راست می گوید با این مقدار زبان نمیشود دانشگاه رفت و خصوصا رشته حقوق آموخت، رشته ای که با بیان مفاهیم آموخته میشود. با خودم گفتم یا باید شکست خورده به ایران برگردم یا اینکه بمانم و زبان فرانسه را با شدت تمام بیاموزم. از خودم پرسیدم این دوست تایلندی ام که یکسال اینجاست، در این مدت چقدر لغت یاد گرفته است که اینک نسبتا راحت است؟ برای یافتن جواب، استاندارد را ۱۵ لغت در روز گذاشتم: ایشان ۳۶۵ روز اینجاست و روزی ۱۵ لغت یاد گرفته است، نتیجه: ۵۴۷۵ لغت. خوب، من فقط دوماه فرصت دارم، بنابراین: ۵۴۷۵ تقسیم بر ۶۰ (تعداد روزهای دوماه)، نتیجه: روزی ۹۱ لغت. یعنی من در این دوماه باید روزی ۹۱ لغت می آموختم تا همانند این دوستم بتوانم درس های دانشگاه را بفهمم.

این از چگونگی حل مشکل دامنه لغات. میماند دو مشکل دیگر، دستورزبان و مکالمه. اگر فقط لغت حفظ می کردم و دستورزبان و مکالمه را در همان حدی که بلد بودم می ماندم، این کارعملی بی هوده بود. لذا تصمیم گرفتم که هر شبانه روز علاوه بر حفظ ۹۱ لغت، در منزل دستورزبان نیز بخوانم تا همواره از معلمم درخواست کنم با توجه به اینکه دستور زبان این درس ها را یاد گرفته ام اجازه دهد به سطح بالاتر بروم. برای مکالمه نیز هر روز چندین ساعت در لابراتوار موسسه، نوار مکالمه گوش می کردم و فیلم های ویدئوئی آموزشی می دیدم.

این روند در ابتدا کند بود، در ابتدا در حدود ۵۰ لغت در روز حفظ می کردم، اما به تدریج و با تکرار و عادت، این تعداد بیشتر شد و روزی ۷۵، ۹۰، ۱۰۰، ۱۲۰، ۱۵۰ و گاهی اوقات روزی ۲۰۰ لغت و بیشتر می شد. شیوه کار به این ترتیب بود که هربار فرهنگ لغت فرانسه ـ فارسی را به طور اتفاقی باز می کردم و لغاتی را که احساس می کردم کاربرد زیادی دارند، استخراج کرده و در دفترچه ای که به این کار اختصاص داده بودم می نوشتم.

خوشبختانه رشد خوبی داشتم. به اندازه ای لغت و دستورزبان و مکالمه آموختم و کلاس ها را با موافقت معلمان برای ارتقاء تغییر می دادم که روزی بالاخره به کلاسی رفتم که دوست تایلندی ام با یکسال سابقه، آنجا بود. او از ورود من بی نهایت تعجب کرد، فکر کرد من کلاس را اشتباه گرفته ام. ولی وقتی معلممان مرا به عنوان عضو جدید کلاس معرفی کرد، فهمید که من کلاس را اشتباه نرفته ام!

متاسفانه همواره چرخ روزگار موافق اراده انسان نمی چرخد. یکماه و چند روز از شروع زبان آموزی در موسسه نگذشته بود که یک روز عصر وقتی از پله های مارپیچ و ناجور موسسه پائین می آمدم، زمین خوردم و بعد از چند غلت بر پاگرد افتادم.

در ابتدا فکر کردم آسیبی ندیده ام، بلند شدم تا راه بروم دیدم پای چپم همراهی ام نمی کند، با نگرانی به پایم نگاه کردم، دیدم شکسته شده و ۱۸۰ درجه چرخیده و بر عکس شده است!

بعد از عمل جراحی نسبتا طولانی در بیمارستان، در حدود ۱۵ شبانه روز بستری شدم، در این مدت علیرغم درد شدید ناشی از شکستگی پا و آسیب های دیگر، به زبان آموزی ام ادامه می دادم. هر شبانه روز همچنان همان تعداد لغت حفظ می کردم، دستور زبان را تقویت می کردم و … .

بعد از اولین جلسه کلاس در دانشگاه، دوست تایلندی از من پرسید چند درصد مطلب استاد فاورو را فهمیدی؟ من سوال را به خودش برگرداندم، گفت که ۳۰ درصد آنرا فهمیده است، من گفتم که در حدود ۸۰ درصد آنرا فهمیده ام.

این بود شیوه زبان فرانسه آموزی من.

  

 با توجه به مشاغل علمي و تحصيلي تان در سوربون، وبلاگ هم مي نويسيد و ساعتهاي بسياري در اينترنت آن لاين هستيد. اين تقسيم زماني را چگونه انجام مي دهيد؟

من خیلی به اینترنت علاقه و عادت دارم. پایان نامه دوره داآ (D.E.A) را با عنوان «رای الکترونیک از راه دور» نوشتم، یعنی آیا میتوان از طریق اینترنت رای داد؟ رساله دکترایم هم «دوباره سازماندهی دموکراسی در عصر اطلاعات» است یعنی اینکه تاثیرات عصر اطلاعات بر دموکراسی به اندازه ای است که باید دست به کار ایجاد تحولات بنیادین در دموکراسی شد. انجام این دو رساله نیازمند شناخت فراوانی از اینترنت است. برای یافتن منابع مربوط به رساله دکترایم، هر روزه ساعت ها روی وب می گردم.

امروزه منابع علمی زیادی در اینترنت وجود دارد. یکی از فلاسفه ارتباطات می گوید عصر اطلاعات، همانند دوره قبل از آن نیست که لزوما باهوش تر، باسوادتر باشد بلکه امروزه هوش در شبکه است و باسوادتر کسی است که بیشتر از دیگران مسلط بر ابزار اینترنت و آیین استفاده و کاربری از آن باشد.

از این رو، نمی توان در عصر اطلاعات و ارتباطات زندگی کرد و دور از ابزارهای آن بود. همه به این ابزار روی آورده اند، تفاوت در کمیت و کیفیت بهره بردن و بهره رساندن است.

به باور من استفاده ای در حد ایمیل و چت و قرائت مطالب سایت ها در حکم سواد خواندن و نوشتن است. باید سوادی بیشتر از خواندن و نوشتن داشت و از قوه اینترنت استفاده های زیادتری کرد. من شخصا تلاش می کنم از قوه اینترنت، حداکثر استفاده را بکنم.

 

 سايتهاي حقوقي بسياري را به چند زبان راه اندازي كرديد و اداره مي كنيد. كمي از انگيزه ي خودتان توضيح بدهيد و اينكه معمولا چه قدر وقت صرف به روز كردن محتويات اين سايتها مي كنيد؟

وقتی به فرانسه آمدم، همانند بسیاری از دانشجویان حقوق، CD حاوی مجموعه قوانین به همراه آورده بودم. وقتی در فرانسه رایانه خریدم و خواستم CD را نصب کنم، با مشکل مواجه شدم، نصب آن مستلزم نصب ویندوز عربی بود.

برای این کار باید ابتدا ویندوز فرانسه را پاک می کردم، آنگاه ویندوز انگلیسی نصب کرده و سپس روی ویندوز انگلیسی، ویندوز عربی نصب می کردم! کار دشواری بود، متاسفانه نتوانستم انجام بدهم، وسط کار ایراد می گرفت.

از بهره بردن از آن CD  ناامید شدم. در آن زمان اینترنت را می گشتم و سایت های حاوی مطالب حقوقی یا قوانین را پیدا کرده و استفاده می کردم. سایت های زیادی نبودند و متاسفانه محتوای زیادی هم نداشتند، این شد که برآن شدم سایتی برای پر کردن این خلاء تاسیس کنم.

در آن زمان از خرید نام دامنه و فضا و طراحی صفحات و FTP هیچی نمیدانستم. از صفر شروع کردم، ابتدا نام hoghoogh.com را خریدم، آنگاه فضا گرفتم و بعد شروع کردم به کار با Frontpage. به اندازه ای به انجام کار اصرار داشتم که برخی اوقات بیشتر از ۴۸ ساعت جلوی رایانه بودم و اصلا متوجه گذشت زمان و … نبودم، همانند روباتی بودم که جلوی رایانه نشسته و تا مساله را حل نکند آنجا را ترک نمی کند. به هر حال، طراحی صفحات را با زبان HTML آموختم و صفحات را تنظیم کردم. مدتی به وبگردی اختصاص دادم و توانستم فهرست نسبتا مناسبی از منابع حقوقی آنلاین برای سایت حقوق ایجاد کنم.

بالاخره پس از پشت سر گذاشتن مشکلات، سایت را ایجاد کردم. دوستانی که بازدید می کردند، ایمیل می فرستادند و تشکر می کردند و بعضا هم مقاله برای انتشار ارسال می داشتند.

یک خاطره را از شروع فعالیت سایت ذکر می کنم؛ چند روز از شروع به کار سایت نگذشته بود که یک آقای ۷۴ ساله فرانسوی برایم ایمیل زده بود و نوشته بود که از سایت حقوق  بازدید کرده و دنبال منابعی در حقوق ایران می گشت. این آقا سالها در ایران زندگی کرده بود و زبان فارسی را با تسلط کامل صحبت می کند. ایشان اولین ترجمه فرانسوی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را توسط انتشارات هرمتان در فرانسه منتشر کرد.

بعد از اینکه سایت فارسی حقوق مستقر شد، دست به کار تاسیس سایت انگلیسی حقوق شدم.

برخی از حقوقدان های خارجی همواره ایمیل می فرستادند و دنبال ترجمه انگلیسی برخی از قوانین ایران بودند، این بود که سایت انگلیسی حقوق را تاسیس کردم و ترجمه های انگلیسی قوانین ایران را در آنجا منتشر کردم.

مدتی بعد، یکی از حقوقدانان محترم ایرانی ساکن پاریس به نام خانم دکتر افسانه خاکپور که به تازگی با سایت حقوق آشنا شده بود، با من تماس گرفت و نسبت به این سایت ابراز محبت کرد. به ایشان پیشنهاد همکاری برای راه اندازی قسمت فرانسوی سایت حقوق دادم. ایشان علیرغم مشغله های فراوان کاری، قبول زحمت کرد و با هم سایت فرانسوی حقوق را راه اندازی کردیم. مدتی بعد، ایشان سایتی اختصاصی برای خود تاسیس نمود و اداره کامل سایت فرانسوی حقوق را خودم عهده دار شدم. مطالب و متون در کمیت نسبتا مناسب گردآوری کرده و سایت را منتشر کردم.

آنگاه سایت حقوقدان را برای معرفی حقوقدان ایرانی راه اندازی نمودم. این سایت، بر اساس تقسیم بندی رشته ها و گرایش های حقوق تنظيم شده است كه نام و مشخصات و شرح حال حقوقدانان متخصص در هر گرایش حقوق در زیر تخصص مربوطه می آید.

مدتی بعد نشریه الکترونیک حقوق را تاسیس کردم، این نشریه را از مدتها قبل تاسیس کرده بودم ولی عملا و رسما آنرا از بهار امسال در شبکه حقوق قرار دادم. این نشریه به انتشار مقالات حقوقی می پردازد. هر حقوقدان یا دانشجوی حقوق می تواند عضو سایت این نشریه شود و در محیط خصوصی سایت، به نگارش مقاله خود بپردازد و همانجا با زدن دکمه ای درخواست انتشار مقاله اش را بنماید. خوشبختانه استقبال دوستان حقوقدان از سایت های شبکه حقوق و از جمله از این نشریه بسیار خوب است.

تالار گفتگوی حقوقدان، ویکی حقوق، وبلاگ گروهی حقوق از دیگر فعالیت های شبکه حقوق هستند. سایت حقوق، امروزه پربیننده ترین سایت حقوقی ایرانی است. سایت های مختلف شبکه حقوق را ـ بجز سایت فرانسوی حقوق و آنهم برای مدتی چندماهه که با خانم دکتر خاکپور مشترکا اداره می کردیم ـ به تنهائی اداره کرده و می کنم؛ همه کارهایشان را، از فنی گرفته تا علمی.

خوشحالم در کنار فعالیت اصلی ام که دانشجو بودن است، سایت حقوق و دیگر سایت های شبکه حقوق را ایجاد کرده ام که مورد استفاده هموطنان قرار می گیرند.

بعد از اتمام دوره دکترا و بازگشت به ایران، تصمیم دارم در قالب موسسه مطالعات حقوقی و اطلاع رسانی داد راهبرد، گروهی برای اداره سایت های شبکه حقوق تشکیل دهم. هرچه باشد از استاد فاورو فرهنگ و اهمیت کار گروهی را آموخته ام. خوشبختانه در طول فعالیت سایت های شبکه حقوق، دوستان و همکارانی یافته ام که آنها نیز معتقد به کار گروهی هستند و هم اینک در بخش های مختلف سایت های شبکه، مطلب می نویسند.

البته برخوردهای غیرمنتظره ای هم از برخی دوستان دیده ام. برای مثال برخی می نوشتند که مایل به همکاری با سایت حقوق هستند در صورتی که بابت نگارش مقالات، به آنها مبلغی پرداخت شود. حال آنکه من هم مانند آنها دانشجوئی بیش نیستم و فقط به خاطر خدمت به حقوق کشورم، از لحاظ مادی و زمانی هزینه کرده و این سایت ها را راه اندازی کرده ام.

برخی از دوستان نیز می گفتند چون این سایت خصوصی است و دولتی نیست، بنابراین معتبر نیست و لذا ما همکاری نمی کنیم.

در جواب این دوستان هم می گفتم این یک دلیل واهی است، و هیچ دلیلی وجود ندارد که فقط سایت های دولتی را معتبر، قابل اعتماد و شایسته همکاری بدانیم. افزون بر این معتقدم که اصولا دولت کارفرمای خوبی در مدیریت کارهای علمی نیست. لازمه کار علمی استقلال است و اصولا وقتی دولت عهده دار کار علمی میشود، ممکن است نتواند منافع، خواسته ها و سیاست های خود را در نتایج آن دخالت ندهد. از این روست که اصولا دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی، نهادهای مستقل از دولت می باشند. استقلال سایت های علمی خصوصی، خصلتی مثبت است و نه منفی!

با نشريات حقوقي تا چه حدي ارتباط داريد؟ تصور مي كنيد تبادل آرا و افكار و مطالب با نشرياتي از اين دست چه قدر مي تواند در بهبود سطح علمي خودتان و جامعه نقش داشته باشد؟

به حکم دانشجو بودن، نشریات جزئی از زندگی ام می باشند. قبل از آمدن به فرانسه با برخی نشریات حقوقی ایرانی همکاری داشتم. اکنون خواننده نشریات حقوقی آنلاین می باشم. نشریات حقوقی فرانسوی، آمریکائی، اروپائی و … را نیز مطالعه می کنم.

متاسفانه فعلا فقط خواننده نشریات هستم. این امر تا حدودی به سفارش استاد فاورو بر میگردد که توصیه کرد در زمان نگارش رساله دکترا، کارهای علمی دیگری انجام ندهم و صرفا به انجام دادن رساله دکترا همت گمارم. آری، همانگونه که ایشان می گفت، تازه بعد از اتمام رساله دکترا و دفاع از آن است که زمان نوشتن شروع می شود.

خوشبختانه امروزه به اندازه کافی نشریه الکترونیک وجود دارد و روز به روز بر تعداد آنها اضافه میشود و نشریات کاغذی هم به داشتن نسخه الکترونیک بیش از پیش گرایش می یابند.

دنیای الکترونیک امکانات زیادی در اختیار نشریات آنلاین قرار می دهد. این امکانات می توانند نقاط قوتی برای این نوع نشریات در قیاس با نشریات سنتی (منتشر شده روی کاغذ) باشند.

برای مثال به ابتکار نشریه الکترونیک حقوق اشاره می کنم. هر حقوقدان می تواند عضو سایت این نشریه شود. در بخش خصوصی سایت، مقالات هر شماره، قبل از انتشار، در دسترس اعضای سایت قرار می گیرند و اعضاء می توانند نظرات خود را در زیر آنها بنویسند. به این طریق، هر مقاله، قبل از انتشار در فضای عمومی (سایت)، میتواند در فضای خصوصی مورد نقد و بررسی اعضای نشریه قرار گرفته و به لطف چنین نقدهائی، نواقص احتمالی آن برطرف شوند. آری، کار گروهی و توسل به خرد جمعی، فرایندی دموکراتیک است که اگر همگانی شود، در خدمت پیشرفت علم از طریق تضارب آراء خواهد بود.

 
……………………………….
 
  اگر می خواهید با من تماس بگیرید، از طریق فرم زیر برایم پیغام بفرستید
(باید پر شود)
(باید پر شود)